یادداشت های روزانه محبوبه


 
  دختری که سیگار می کشد .. ...

 

این یک صحنه از سریال تاسیان  است که صدای همه را درآورده است
ولی این سریال سازی ها در جامعه بیشتر از چیزی که فکر کنیم تاثیر گذاشته است .
چند روز قبل ، فاصله تقریبا ۵۰۰ متری که پیاده روی می کردم ، بیشتر از ۵ تا دختر ۱۵ یا ۱۶ ساله دیدم که سیگار می کشیدند.

بد ماجرا هم وقتی بود که نگاهشان می کردم ، یکی از دخترها کنار پسری همسن خودش بود ولی آقا پسر سیگار نداشت اما دختر خانم با ژست‌ پسرانه سیگار می کشید ( انگار که جاشون عوض شده ) با تعجب نگاهش کردم ، لب بالایش رو کج کرد که ها ! چیه ؟
تعجب کردم‌ و سری به تاسف تکان دادم .
احساس کردم میخواهد من را بزند😐
اصلا یک چیز عجیبی بود.
یک کم که جلوتر رفتم دو تا دختر داشتن سیگار می کشیدن ..
دوباره با تاسف سر تکان دادم و سرم رو پایین انداختم . آنها هم از سر تکان دادن من بدشان آمد .
همین که سر بلند کردم دیدم یه خانم با شلوار جین روشن ، یک بافت کوتاه تا روی شلوار ، بدون روسری دارد جلوی من راه میرود
کمی دقت کردم حس کردم این چند نفر به عمد دارند توی خیابون با وضع بد سیگار می کشند که عادی سازی کنند.

خانمی که شلوار جین داشت فقط خیابان را می رفت و بر می گشت
آن چند نفر دیگر هم روی نیمکت های روبه روی پاساژهای مختلف نشسته بودند
عجیب تر اینکه همگی همراه آقا داشتن که سیگار نمی کشید ..

من توهم توطئه ندارم ولی اصلا عادی نبود ….  برایم  هم دختری که سیگار می کشد ترسناک است…

موضوعات: یادداشت های روزانه, حجاب
[شنبه 1403-11-27] [ 09:54:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  از سگها نترسید ...

سگ فرزند من نیست …

من سگ ندارم …

 من سگ دوست ندارم …

 

همیشه با مریم خانم _همسایه‌مان_ با هم بچه هایمان را به مدرسه می بریم تا هم پیاده روی کرده باشیم و هم به جای سرویس مدرسه خودمان بچه ها را ببریم .

 

یک روز مثل همیشه و در کمال آرامش داشتیم مسیر هر روزه را می رفتیم که یکدفعه یک سگ پا کوتاهِ قهوه ای که از قضا قلاده هم داشت برایمان پارس کرد . من و دخترم و مریم خانم و دخترش در جا خشکمان زد . تا آمدیم تکان بخوریم شروع کرد به پارس کردن و دویدن به طرف ما . 

 

من آن لحظه به هیچ کس و هیچ چیزی فکر نکردم فقط و فقط از ترس دویدم 

می دویدم و صدای سگ سرعتم را بیشتر می کرد مریم خانم هم داشت با من می دوید  

یک لحظه به پشت سر نگاه کردم دیدم دخترانمان از جایشان تکان نمی خورند  و دارند ما را نگاه می کنند ولی ما مثل جت می دویدیم .

بعد از چند دقیقه خسته شدیم . خانم همسایه از من شجاع تر بود ایستاد من هم کمی آن طرف تر از او ایستادم و او شروع کرد به دویدن به طرف سگِ مهاجم .

اینبار سگ هم ایستاد و فقط پارس می کرد و دندان نشان می داد ولی به یکباره حمله کرد و ساق پای مریم خانم را گرفت 

من از این طرف و دخترها از آن شروع به جیغ زدن کردیم .

 

مریم خانم با پای آزادش یک لگد محکم زیر چانه سگ زد ، سگ به عقب پرت شد و مریم خانم هم روز زمین افتاد . 

اینبار من جرات پیدا کردم و با گفتن چخه ..

 گمشو ..

 سگ بی‌صاحب 

و …

به طرف بچه ها رفتم دست هر دو را گرفتم و با دو خانم همسایه را با سگ  تنها گذاشتیم 🤦‍♀

 بچه ها را به مدرسه رساندم و با استرس برگشتم دیدم مریم خانم دارد با آقایی که قلاده سگ را به دست دارد دعوا می کند .

من هم که عصبانیت با استرس و تپش قلب قاطی شده بود با آن آقا دعوایم شد .

چه‌ها گفتیم و چه‌ها شنيديم، بماند . ولی آقا مدعی بود که سگش را ترسانده ایم و به خاطر همین از ما شکایت می کند 🤕😡

 

خلاصه ماجرا تمام شد و در راه برگشت تا خود خانه چادرهایمان جلوی دهامان بود و می خندیدیم .

برای اینکه بچه هایمان را تنهاگذاشتیم و فرار کردیم .

قشنگ یوم یفر المر و من اخیه و و اولادهی در این دنیا برایمان اتفاق افتاد .

حالا هر روز آن آقا را می بینیم که سگش زاییده و دو تا شده و با کمال پررویی در مسیر مدرسه با سگهایش قدم می زند . هیچ کسی هم جرأت ندارد به او و امثال او بگوید که بالای چشمتان ابروست ولی امثال من که از سگ و گربه می ترسیم دیگر جرأت پیاده روی هم نداریم و کسی  برایمان تره هم خرد نمی کند ، در حالی که حق با ماست. 

قانون هم دور از جانش انگار کشک…

موضوعات: یادداشت های روزانه, حجاب
[چهارشنبه 1403-11-24] [ 04:25:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  یک مدل مانتوی جدید و خاص ...

 حجاب بعضی خانم ها هر روز بدتر می‌شود ،  ولی وقتی به بعضی مسائل دقت می کنیم انگار یک عده ای خیلی علاقه دارند که خانم ها برهنه بیرون بیایند .

چند روز قبل یکی از دوستان خیاطم را دیدم، ناراحت بود. گفتم چه خبر ؟ 

گفت : ” ببین این کار را دوختیم هیچی نداره به نظرت دستمزدی که ازش می گیرم اشکال داره ؟" 

گفتم : ” مگه چی می دوزید؟”

گفت : ” یه چیزی می دوزیم که بهش میگن مانتو . ولی نه دکمه داره ، نه آستر داره ، کلا توره .." 

لباس را که آورد برای چند دقیقه ماتم برد . واقعا کی این لباس را طراحی کرده ؟ 

اصلا هدفش چه بوده؟  نظارتی هم که اصلا نیست . 

خب این به اصلاح لباس وقتی عرضه می‌شود ، یک عده ای هم می خرند و می پوشند بعد قرار است پلیس دستگیرشان کند یا به آنها تذکر بدهد  ؟ 

کاش قبل از پرداختن به هر مسئله ای در مورد حجاب ، روی واردات پوشاک به بازار نظارت می شد . 

 

 

موضوعات: یادداشت های روزانه, حجاب
[یکشنبه 1403-06-25] [ 03:14:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  فوت و فن تاکسی سوار شدن ...

فوت و فن تاکسی سوار شدن 

برای تاکسی دست بلند کردم  ، راننده نگه داشت ، جوانی جلو نشسته بود ، من هم عقب نشستم.

  کمی جلوتر دو تا آقا دست بلند کردند تا سوار شوند ، راننده که نگه داشت به جوانی که جلو نشسته بود گفتم : ” آقا میشه شما تشریف بیارید عقب بنشینید ؟." 

جوان پیاده شد 

من هم به خیال اینکه قبول کرده پیاده شدم   ولی در کمال تعجب رفت کنار خیابان تا سوار یک ماشین دیگری شود 

من و راننده که آدم مسن و جا افتاد های بود اول به او و بعد به هم نگاه کردیم . 

از راننده پرسیدم : ” ناراحت شد ” ؟

راننده در کمال آرامش همزمان که شانه بالا می انداخت دستش را به حالت چه می دانم گرداند . 

رو کردم به جوان و گفتم : ” بیا آقا سر جات بشین “ 

و باز در کمال تعجب برگشت و جلو نشست  من هم عقب نشستم و کیفم را بین خودم و نفر کناری گذاشتم . 

اصلا ناراحت نشدم 

خجالت هم نکشیدم 

ولی تا رسیدن به مقصد مدام با خودم تکرار می کردم که دوست نداشت جایش را به کسی دیگری بدهد ، همین …

ولی واقعا همین 

یا تغییر کرده ایم ؟؟؟؟

موضوعات: احادیث امیرالمؤمنین, یادداشت های روزانه
[سه شنبه 1403-05-02] [ 03:10:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  تربیت فرزند ...

بزرگی می‌گفت : مربی من دردوران مدرسه  مرا این گونه نصیحت کرد که هروقت هوس کشمش کردی در آن روز کشمش نخور چیز دیگری بخور . من در آن دوران  نفهمیدم که ایشان چه می‌گوید ولی حالا که خودم را بهتر شناخته‌ام تازه فهمیدم که چه می‌گفت و تازه می‌فهمم که نصیحتش یک آموزش بود برای کنترل  هوای نفس .

چه دلهای زنده‌ای داشته‌اند که فرزندانشان  رااینگونه نصیحت میکردند آن هم خیر خواهانه .

به واقع ما امروز فرزندانمان  را چگونه آموزش می‌دهیم آیا ثبت نام آنها در انواع کلاس‌های آموزشی کافی است یا شناخت استعدادشان به خودی خود موفقیت و آینده آنها  را تضمین می‌کند . اصلاً امروزه ما چقدر به دل پاک اعتقاد داریم و آموزش فرزندانمان حول این محورها می‌چرخد ؟ 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1394-06-18] [ 11:48:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت