فوت و فن تاکسی سوار شدن 

برای تاکسی دست بلند کردم  ، راننده نگه داشت ، جوانی جلو نشسته بود ، من هم عقب نشستم.

  کمی جلوتر دو تا آقا دست بلند کردند تا سوار شوند ، راننده که نگه داشت به جوانی که جلو نشسته بود گفتم : ” آقا میشه شما تشریف بیارید عقب بنشینید ؟." 

جوان پیاده شد 

من هم به خیال اینکه قبول کرده پیاده شدم   ولی در کمال تعجب رفت کنار خیابان تا سوار یک ماشین دیگری شود 

من و راننده که آدم مسن و جا افتاد های بود اول به او و بعد به هم نگاه کردیم . 

از راننده پرسیدم : ” ناراحت شد ” ؟

راننده در کمال آرامش همزمان که شانه بالا می انداخت دستش را به حالت چه می دانم گرداند . 

رو کردم به جوان و گفتم : ” بیا آقا سر جات بشین “ 

و باز در کمال تعجب برگشت و جلو نشست  من هم عقب نشستم و کیفم را بین خودم و نفر کناری گذاشتم . 

اصلا ناراحت نشدم 

خجالت هم نکشیدم 

ولی تا رسیدن به مقصد مدام با خودم تکرار می کردم که دوست نداشت جایش را به کسی دیگری بدهد ، همین …

ولی واقعا همین 

یا تغییر کرده ایم ؟؟؟؟

موضوعات: احادیث امیرالمؤمنین, یادداشت های روزانه
[سه شنبه 1403-05-02] [ 03:10:00 ق.ظ ]